سلوم علیک....
دیگه خوب شدم
حالا دوستان محمدرضا گفت دوتایی بریم از ارسلان-ارشیا-وحید و محمد علی تا اطلاع ثانوی معذوریم
تموم دوستام مریضا
تا دیروز مسخرشون میکردم
حالا امروز نای اینکه بیام پای نتم ندارم
اگه مردم حلالم کنید دوستان پارتیم که قرار بود با اقا محمدرضا وخاندان بریم که فرت
من هنوز سنمم کمه اخه ارزو دارم.....
داستان دیوونه جون به حموم میرود رو بگوشید....
دیوونه جون که من باشم میخواست بره حموم
بعد تلفنش زنگ زد رفت تلفونو بر داره گفت
نه اون اولش بود اون مقدمه بود
حالا بگوش
من رفتم حموم حالا هم پارتی عصرونه رو راه میندازیم
ماه رمضون داره تموم میشه
تابستون داره تموم میشه
دوستای خوب داره تموم میشه
دل تنگیا داره تموم میشه
عشق و حال داره تموم میشه
به قول دوست خوبم محمدرضا که میگه شاعر میگه:اگه نگیم ونخندیم سوسیس میشیم و میگندیم: